چرک نويس من



خواستم از اويي بگويم که رفت به کمک سيل زده ها. پدري که دلتنگ فرزند ميشود و فرزندي که بيقراري پدر ميکند و همسري که چشمش به راهِ رفته است.


اما ديدم چشم انتظاري بزرگ تري دارم!


آقا جانم!  گمانم تا کنون دروغ ميگفتم.


يا نه! در حالتِ خوش بينانه، معني چشم انتظاري و ثرد و فراغ و چشمِ به راه مانده را نميفهميدم.


الان ميفهمم که تا کنون نميدانستم درد عميق جان چيست!دلشوره و بيخوابيِ بيتابانه چيست. الان ميفهمم من اصلا منتظر نبودم.فقط ميخواستم بيايي شايد چون ياد گرفته ام بايد بگويم آقا بيا.


شايد بخاطر قيمت مرغ و گوشت و تبعيض و تفاوت و ارباب و رعيت گري هاي دنيايم خواستم بيايي. کمي شبيه به من کاري نکنم و تو تمام مسيوليت ها را بپذيري و دنيا را بدون تلاش من، زيبا کني.


آقا جان. ببخش که منتظرت نبودم.


اللهم عجل لوليک الفرج


دلتنگ شدم براي آقا جانم، دلتنگ شدم دلم ترک برداشتست،دلتنگي عالمي برايش کم بود، آقاي خودم دلش هزاري خون بود،دلتنگ شدم براي تو يا مهدي، يک جمله نوشتم و جهانم خاليست، از عشق دلم هزار معنا برداشت، مهر تو هزار عشق در دل بگذاشت.


عاشقانه هاي انتظار فرج


اللهم العجل لوليک الفرج


فاطميه که مي آيد، شبيه بچه يتيم هاي کنار قبرستان ميشوم. همان هايي که پاهايشان را سخت در آغوش گرفته اند و بغض دارند. همان هايي که دست هايشان را به هيچ کس نميدهند.


آخر آنها به آغوش مادر معتادند. معتاد شدن که دليل نميخواهد. معتاد شدن يکهو مي آيد. معتاد نوازش هاي دست هاي گرم،معتاد تنگ در آغوش گرفته شدن،معتاد نفس هايي که تو را بو ميکشند.


فاطميه شبيه بيمادري هاي کودکي است که دلش مادر ميخواهد.


به نظر تو فاطميه شبيه چيست؟


تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

آپشن خودرو | استریو آرام delijam وبلاگ سپنجا Chispi اجاره ون بصورت دربستی ارزان و فوری hairlace کمرنگ تر از آنکه به چشمت آید هاتف گوشه‌نشین Michael